یک سوال
اگه قرار بود یک نام تخلص برای من انتخاب کنید ..باتوجه به شعرام و...اینا چه اسمی خوب بود ؟ برای تخلص؟
مرحوم بدیع الزمان فروزانفر
آهای نی نی وبلاگیای قدیم !!
خطاطی با قلم نی روی پاکت کاهی
...
خط من
کاغذش کار من نیست ...
منم که گوشه میخانه خانقاه منست
حافظ : منم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من است دعایِ پیرِ مغان وردِ صبحگاهِ من است گَرَم ترانهٔ چنگ صَبوح نیست چه باک نوایِ من به سحر آهِ عذرخواهِ من است ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله گدایِ خاکِ درِ دوست، پادشاه من است غرض ز مسجد و میخانهام وصال شماست جز این خیال ندارم خدا گواهِ من است مگر به تیغ اجل خیمه بَرکَنَم ور نی رمیدن از درِ دولت نه رسم و راهِ من است از آن زمان که بر این آستان نهادم روی فرازِ مسندِ خورشید، تکیهگاهِ من است گناه اگر چه نبود اختیارِ ما حافظ تو در طریقِ ادب باش، گو گناهِ من است
ماجرای کلاس خط و ازمون امروز (بخش یک )
درود امروز ازمون داشتیم ازمون دوره مقدماتی و متوسط رو دادم ( قبلا میشد دوره خوش رو هم بدم ولی الان بدون مدرک متوسط نمیشه) روز سه شنبه رفتم از یک استاد دیگه قلم و مرکب گرفتم ( برای ازمون باید با مرکب مشکی امتحان بدیم که داشتم ، مرکب نارنجیم فاسد شده بود کلا رفتم قهوه ای گرفتم )(پی نوشت : سایه .... کلکسیون انواع مدل و رنگ مرکب خطاطی ☺️☺️) قلمم انصافا خیلی خوش دست و تراش استاده هم عالی ... خیلی باهاش نوشتم پست قبلم یکی از کارامه با همون مرکب جدید و قلم نو خدایا شکرت🙏🏻🙏🏻☺️ امروز ساعت ۲ رفتم انجمن خوشنویسان تا ۳ امتحان دوره مقدماتی دادم کاغذ امتحان رو خودشون دادن ولی منم کاغذ گلاسه برد...
نویسنده :
نوه پدربزرگ
21:15
خط من
...
یک متن جالب ...
«یک بار آن وقتها که خیلی کوچک بودم، از درختی بالا رفتم و از سیبهای سبز کال خوردم، دلم باد کرد و مثل طبل سفت شد، خیلی درد میکرد. مادرم گفت اگر صبر میکردم تا سیبها برسند، مریض نمیشدم.حالا هر وقت چیزی را از ته دل میخواهم، سعی میکنم حرفهای او را در مورد سیب کال یادم باشد.» بادبادک باز؛ خالد حسینی. یک شعر از خودم : بسکه گفتم به همه چشم چِشَم درد گرفت بس که کردم به همه گوش سرم درد گرفت بسکه چشمم همه را روی خودش داشت دگر طاقت دیدن من میل ندیدن بگرفت ...